امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز ِ دیگری را با خود می آورد
تا من دو باره آن را
بسپارمش به باد ….
“فریدون مشیری”
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه برآنم که از تو بگریزم…
فروغ فرخ زاد
...............................................
بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشام گره از بخت ، چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا
بکشد تا به سراپرده خاک
اگه کسی تو چشات نگاه کردو قلبت لرزید عجله نکن
چون ممکنه یه روز کاری با قلبت بکنه که چشات بلرزنه
...................................................
باز امشب غزلی کنج دلم زندانی است / آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد / های های دل دیوانه من پنهانی است .
نظرات شما عزیزان: